1 افتاده ام به صحبت نامردمان حزین دور زمانه ام، ستمی زین بتر نکرد
2 وحشی غزال من، شده هم آخور خران جوری به کس، زمانه ازین بیشتر نکرد
3 گردن کشید، از قفسی عندلیب و گفت آسوده بلبلی که سر از بیضه برنکرد
1 به هند، گشته زمین گیر، ناتوانی ما رسیده است به شب، روز زندگانی ما
2 به ما قفس وطنان، نوبهار می خندد خزان رسید و نشد فصلگل فشانی ما
1 حلاوت در مذاقم نیست آب زندگانی را نفس باشد رگ تلخی، شراب زندگانی را
2 پر پرواز باشد رنگ و بوی مستعار او وفا نبود گل پا در رکاب زندگانی را
1 مپسند تشنه لب، دل اندوه پیشه را یارب ز سنگ فتنه نگهدار شیشه را
2 ظاهر شدی به عالمیان، عجز کوهکن گر می فتاد با دل ماکار، تیشه را