1 افتاده ام به دور زمانی که اندر او کس را نمی رسد شکمی سیر از آسمان
2 گوئی که می بروید نومیدی از زمین مانا که می ببارد ادبیر از آسمان
3 زین کشمکش چنان بجهم کز کمان خدنگ گر بر سرم ببارد شمشیر از آسمان
1 چو غنچه وقت سحر حلّهپوش میآید نوای بلبل مستم به گوش میآید
2 گل از کرشمهگری سرخروی میگردد چو سرو بسته قبا سبزپوش میآید
1 تا بر گلت ز سبزه نگهبان نشسته است صد گونه داغ بر دل حیران نشسته است
2 گوئی که طوطی ئیست که جویای شکر است خوش بر کنار آن شکرستان نشسته است
1 نه چو رخت ماه سخنگو بود نه چو قدت سرو سمن بو بود
2 سرو بنا از بر چشمم مرو سرو همان به که بر جو بود