ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام از رهی معیری غزل 22

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی

1 ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی ز دلها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی

2 منم با ناله دمسازی به مرغ شب هم‌آوازی منم بی‌باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی

3 ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی سیه‌روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی

4 بدان حالم ز ناکامی که تسکین می‌دهم دل را به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی

5 به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی

6 به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی

7 چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟ که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی

عکس نوشته
کامنت
comment