- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام چون طفل غنچه خونه دل خود مکیده ام
2 چندان نهان به زیر غبار غمم که گرد بر بام و در نشسته ز رنگ پریده ام
3 مستغنی از لباس بود دوش همتم آن جامه ام بس است که از خود بریده ام
4 یک گوش کر شدم چو صدف پای تا بسر از خلق ناشنیدنی از بس شنیده ام
5 دست مرا جدا زگریبان مکن خیال! چون گل یکیست پنجه و جیب دریده ام
6 غافل مشو ز من که جگر گوشهٔ دلم جویا سرشک از سر مژگان چکیده ام