من اندر کار عشقش چند از جهان ملک خاتون غزل 1003

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

من اندر کار عشقش چند کوشم

1 من اندر کار عشقش چند کوشم قبای سبز صبرش چند پوشم

2 به فریاد دلم رس کز غم تو گذشت از سقف میناگون خروشم

3 به جان آمد دلم از درد دوری بگو زهر فراقت چند نوشم

4 به بوی زلف تو آشفته حالم به یاد چشم مستت می فروشم

5 گر آیم در سماع شوقش از پای برندم از غم عشقت به دوشم

6 نبودم سرّ عشقت در دل تنگ خبر داد از غم رویت سروشم

7 به امّیدی که یابم از تو بویی نهاده بر سر ره چشم و گوشم

8 به جان آمد دل من از جفایت بگو اندر وفایت چند کوشم

9 نمی دانی که عشق رویت ای جان ربود از من به یک ره صبر و هوشم

عکس نوشته
کامنت
comment