تا سر کوی تو مأوا کرده از جهان ملک خاتون غزل 914

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تا سر کوی تو مأوا کرده ام

1 تا سر کوی تو مأوا کرده ام دولت وصلت تمنّا کرده ام

2 بوی زلفت می دهد باد صبا زان سبب آهنگ صحرا کرده ام

3 دل همی خواهد که جوید مسکنی من سر زلف تو پیدا کرده ام

4 نام خود را در جهان از عشق تو عاشق و بدنام و رسوا کرده ام

5 در جهان بی قدّ او در پیش سرو ناکسم گر سر به بالا کرده ام

6 دست در زلفین او خواهم زدن باز بنگر تا چه سودا کرده ام

7 خاک کویت را به جای توتیا در جهان بین روشنی زا کرده ام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر