1 پیوسته من از سپید مویی حجام بروت کنده باشم
2 تا می بکنم سپید مویی ده موی سیاه کنده باشم
3 با ریش چنین که من برآرم سخت از در ریش خنده باشم
4 با موی خودم چو برنیایم با چرخ کجا بسنده باشم
5 وین قصه به دوستان رسانم گر بگذارند زنده باشم
1 کس را بر اختیار خدای اختیار نیست بر دهر و خلق جز او کامگار نیست
2 قسمت چنان که باید کردست در ازل و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست
1 آمد فرج ما ز ستم های ستمکار چون بوالفرج رستم آمد سر احرار
2 زین پس نرود پیش به ما برستم کس بر ما نشود هیچ ستمگر به ستم کار
1 تا تو را در جهان بقا باشد عز و اقبال در قفا باشد
2 ای بزرگی که تابش خورشید پیش رای تو چون سها باشد