من از رغم غزالی شهسواری از محتشم کاشانی غزل 3

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

من از رغم غزالی شهسواری کرده‌ام پیدا

1 من از رغم غزالی شهسواری کرده‌ام پیدا شکاری کرده‌ام گم جان شکاری کرده‌ام پیدا

2 زلیخا طلعتی را رانده‌ام از شهر بند دل به مصر دلبری یوسف عذاری کرده‌ام پیدا

3 زمام ناقه محمل نشینی داده‌ام از کف بجای او بت توسن سواری کرده‌ام پیدا

4 ز سفته گوهری بگسسته‌ام سر رشتهٔ صحبت در ناسفته گوهر نثاری کرده‌ام پیدا

5 مهی زرین عصا به چون هلال از چشمم افتاده بلند اختر سواری تاجداری کرده‌ام پیدا

6 کمند مهر گیسو تابداری رفته از دستم ز سودا قید کاکل مشگباری کرده‌ام پیدا

7 گر از شیرین لبان حوری نژادی گشته از من گم ز خوبان خسرو عالی تباری کرده‌ام پیدا

8 دل از دست نگارینی به زور آورده‌ام بیرون ز ترکان سمن ساعد نگاری کرده‌ام پیدا

9 درین ره محتشم گر نقد قلبی رفته از دستم زر نوسکه کامل عیاری کرده‌ام پیدا

عکس نوشته
کامنت
comment