-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر سر کویت ز من خشک استخوانی مانده پیش تیرت یادگار از من نشانی مانده
2 در بیابان غمت تا رفته عقل و صبر و هوش چیست دل سرگشته ای ازکاروانی مانده
3 زیر ابرو چشم و رخسارت بود بر روی گل خفته ترکی مست و بر بالین کمانی مانده
4 تا یکی را زان دو لب پوشیده خط گویی ز من نیم جانی گشته غایب نیم جانی مانده
5 جان بر اوج آسمان از آستانت دور هست بر زمین مرغی ز عالی آشیانی مانده
6 بی توگفت و گو نخواهم بهر ناله در رهت چون درآیم در دهان جنبان زبانی مانده
7 مانده جامی از جوانی دور و زانش باک نیست باک ازان دارد که مهجور از جوانی مانده