- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که عمری در جهان گردیده ام مثل رویش کافرم گردیده ام
2 دیده ام خوبان و مهرویان بسی مهر رویش در جهان بگزیده ام
3 در چمن بر یاد قدش هر زمان پای سرو و نارون بوسیده ام
4 نسبت زلفش به عنبر کرده ام همچو مار از غبن آن پیچیده ام
5 من طمع در هجر آن آرام جان از دل و جان بر بدن ببریده ام
6 ای مسلمانان ز درد هجر او جامه جان بر بدن بدریده ام
7 بر نمی آید دلم با درد عشق من درین معنی بسی کوشیده ام
8 ای بسا شبها که تا هنگام صبح بر سر خاک رهش غلطیده ام
9 همچو شب تاریک می بینم جهان بی رخت ای نور هر دو دیده ام