-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز حد بگذشت در عشق تو دردم ببین در آه سرد و روی زردم
2 به بالین من خسته گذر کن نگر کز دیده غرقابیم دردم
3 طبیب درد دلهای حزینی به جان آمد دل مسکین ز دردم
4 اگر خواهی که دردم را فزایی دهم شیرین نفس پیش تو دردم
5 بت عیسی دمی بنواز ما را دمی در کار این دلداده دردم
6 مرا جز بندگی کاری دگر نیست بگو تا جز وفاداری چه کردم
7 نظر کن بر من رنجور مهجور که بس خون دل از دست تو خوردم
8 منم مستسقی آن لعل پرنوش در آن چشمست گویی آب خوردم
9 جهان بگرفت باری در فراقش ز دیده آب گرم و آه سردم