1 تن در غم هجر داده بودم همه شب و از انده تو فتاده بودم همه شب
2 سر بر زانو نهاده بودم همه شب گویی که ز سنگ زاده بودم همه شب
1 هر چه اقبال بیندیشید آمد همه راست جان بدخواهان از هیبت و از هول بکاست
2 موکب طاهری آواز برآورد بلند هر سویی از ظفر و نصرت لبیک بخاست
1 بخاست از دل و از دیده من آتش و آب که دید سوخته و غرقه جز من اینت عجاب
2 از آتش دل و از آب دیده در دل و چشم همی نیاید فکرت همی نگنجد خواب
1 کفایت را ستوده اختیار است شهامت را گزیده افتخار است
2 عمید ملک منصور سعید آنک محلش نور چشم کارزار است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به