جامی

جامی

جامی
جامی

عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا از جامی غزل 13

غزل 13 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا

1 عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا ودعت و اودعت فی قلبی اشجانا

2 دام سر زلفت را گر خیال بود دانه صید تو شود دانم صد مرغ دل دانا

3 شد در قدح صهبا عکسی ز رخت پیدا قد اشرقت الدنیا من کاس حمیانا

4 از میکده برگشتی بر مدرسه بگذشتی شد در گرو باده دراعه مولانا

5 گفتم که به هجر از دل شوق تو شود زایل فی الهجر مضی عمری والشوق کما کانا

6 صد کشته هجر احیا یابد به دمی هر جا کز گلشن وصل تو بویی رسد احیانا

7 آن سرو سهی قد را شد خاک قدم جامی ما ارفعه قدرا ما اعظمه شانا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا

شاعر شعر عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا چه کسی است ؟

شاعر شعر عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا جامی می باشد.

شعر عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا چیست ؟

قالب شعر عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا غزل است

مضمون اصلی شعر عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر