- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سالها از پی وصل تو دویدم به عبث بارها در ره هجر تو کشیدم به عبث
2 بس سخنها که به روی تو نگفتم ز حجاب بس سخنها که برای تو شیندم به عبث
3 تا دهی جام حیاتی من نادان صدبار شربت مرگ ز دست تو چشیدم به عبث
4 تو به دست دگران دامن خود دادی و من دامن از جمله بتان بهر تو چیدم به عبث
5 من که آهن به یک افسانه همیکردم موم صدفسون بر دل سخت تو دمیدم به عبث
6 گرد صدخانه به بوی تو دویدم ز جنون جیب صد جامه ز دست تو دریدم به عبث
7 محتشم بادهٔ محنت ز کف ساقی عشق تو چشیدی به غلط بنده کشیدم به عبث