-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 محروم مانده ام ز ملاقات دوستان یک ره اثر نکرد مناجات دوستان
2 عمری برفت و جاذبه خاطری نرفت این خود عجب بود ز کرامات دوستان
3 دیرست تا به من نرسید و نمی رسد مشمومی از روایح جنّات دوستان
4 ماییم و خاطری متفکّر، دلی نفور از هر چه هست غیر ملاقات دوستان
5 بر دست جام باده و در سر خمار وصل مشتاق بزمِ پیرِ خراباتِ دوستان
6 احیای ما ممات حقیقی ست در وجود از حیّز عدم نبود مات دوستان
7 ساقی خوب روی و می صاف و یار اهل این است عزّی و هبل و لاتِ دوستان
8 در دوست محو گشتن و از خود برون شدن آری بلی همین بود آیات دوستان
9 مستغرق محیط حضورست فکر من مشغول روز و شب به تحیّات دوستان
10 خوش وقت روزگار نزاری که لحظه ای با خود نمی رسد ز مهمّات دوستان