با تو عمری شد که از امیر شاهی سبزواری غزل 126

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

با تو عمری شد که لاف دوستداری می‌زنم

1 با تو عمری شد که لاف دوستداری می‌زنم لاجرم اکنون ز هجرانت به کام دشمنم

2 غنچه‌وار از دست دل خواهم گریبان چاک زد چند سوزم لب به مهر و شعله در پیراهنم

3 گفته‌ای: خون ریزمت دست ار به دامانم زنی گر میسر می‌شود این کار، دستی می‌زنم

4 تیغ آن قصاب را از خون من عار است و من همچنان خود را میان کشتگان می‌افکنم

5 آه دردآلود شاهی قصه دل باز گفت از کباب من حکایت کرد و دود روزنم

عکس نوشته
کامنت
comment