- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با تو عمری شد که لاف دوستداری میزنم لاجرم اکنون ز هجرانت به کام دشمنم
2 غنچهوار از دست دل خواهم گریبان چاک زد چند سوزم لب به مهر و شعله در پیراهنم
3 گفتهای: خون ریزمت دست ار به دامانم زنی گر میسر میشود این کار، دستی میزنم
4 تیغ آن قصاب را از خون من عار است و من همچنان خود را میان کشتگان میافکنم
5 آه دردآلود شاهی قصه دل باز گفت از کباب من حکایت کرد و دود روزنم