1 حیران شده ام که میل جان با تن چیست واندر گل تیره این دل روشن چیست
2 عمری ست که با هزار من هستی من من می گویم ولی ندانم من چیست
1 شاه چون دایه گرفت ابسال را شاه چون دایه گرفت ابسال را
2 آورد در دامن احسان خویش پرورد از رشحه پستان خویش
1 زنده دلی از صف افسردگان رفت به همسایگی مردگان
2 پشت ملامت به عمارات کرد روی ارادت به مزارات کرد
1 می پرستی رو به راه توبه کرد وز گنه جا در پناه توبه کرد
2 یافت از توبه مقامات بلند وآمدش صید ولایت در کمند