- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم ز جان شده بنده مه یگانه خود را که ساخت جلوه گه ناز بنده خانه خود را
2 قدم به خانه ام آن سرو تا نهاده به هر دم هزار بوسه زنم خاک آستانه خود را
3 نداد دست جز اینم که ریختم ز دو دیده به پای او گهر اشک دانه دانه خود را
4 کبوتر حرم او به شاخ سدره و طوبی نمی دهد خس و خاشاک آشیانه خود را
5 گرفت قصه دردم درازی از غم هجران کجاست یار که کوته کنم فسانه خود را
6 بهانه سازم و سویش روم ولی چو بپرسد چه کار آمده ای گم کنم بهانه خود را
7 چو پیش یار نگفتند شرح عشق تو جامی رسان به عرض وی این شعر عاشقانه خود را