این بربطیست صنعت او سحر از ازرقی هروی قصیده 21

ازرقی هروی

آثار ازرقی هروی

ازرقی هروی

این بربطیست صنعت او سحر آشکار

1 این بربطیست صنعت او سحر آشکار و اندر عجب ز صنعت او چشم روزگار

2 چونانکه از چهار طبایع مرکبیم ترکیب کرده اند طبایع درو چهار

3 عودست نام او و بدین سان که دید عود ؟ زین گونه برده عنبر و عود اندر و بکار

4 خوبیش بی قیاس و درو نقش بی عدد نغزیش بی مثال و درو عقد بی شمار

5 آرامگاه این بود اندر کنار دوست آواز او نشاط دل عاشقان زار

6 خرم تر از بهار سراید بزیر و بم گه کینۀ سیاوش و گه سبزۀ بهار

7 بی در و گنج هرکه برو زخمه برزند هم گنج گاو یابد و هم در شاهوار

8 از آسمان بهست ، که آواز زخم او نوعی ز خدمتست گه بزم شهریار

9 جاوید بادشاه زمین و زمانه را در گوش بانگ مطرب و در دست زلف یار

عکس نوشته
کامنت
comment