1 آن نقطه که مرکز جهان است تویی وان قطره که اصل کن فکان است تویی
2 آن حرف که از اسم بیان است تویی وان اسم که از ذات نشان است تویی
1 ز تو چشم وفا داریم و هیهات این کجا باشد تمنای محال است این که خوبان را وفا باشد
2 به شوخی دل ز ما بردی و روی از ما نهان کردی نباشد عیب، پرسیدن: ترا خانه کجا باشد
1 رفتم اینک از سر کوی تو ای جان! خیر باد زحمتی گر بود کردم بر تو آسان خیر باد
2 خیر بادی کوی یاران را که در روز وداع رسم میباشد که میگویند یاران خیر باد
1 عشاق، هوای رخ زیبای تو دارند زانروی چو منصور همه بر سر دارند
2 رحم آر به جان و دل این قوم که در عشق مجروح و دل آزرده و بیمار و نزارند