1 تا دامن مطلبم به چنگ آمده است با من ز جفا بخت به جنگ آمده است
2 از شیشه نکرده می به ساغر پایم لغزیده و شیشهام به سنگ آمده است
1 دور از توام بجز غم و رنج و ملال چیست باشم بحال مرگ مپرسم که حال چیست
2 گفتم خیال وصل تو دارم بخشم گفت من کیستم که ای تو ترا در خیال چیست
1 ز زلفش تارک جانم بود پیوند هر مو را به صد تیغ جفا نتوان بُرید از هم من و او را
2 جفای آسمان کم بود عشاق بلا جو را نمود از وسمه آن مه لاجوردی طاق ابرو را
1 جهان روشن ز مهر عالمافروزی که من دارم دلی تاریکتر از شب بود روزی که من دارم
2 بیا و از زلال وصل بنشان آتشم تا کی جگرها سوزد از آه جگرسوزی که من دارم