به من دارد دلت جنگی که دارد از جامی غزل 235

جامی

جامی

جامی

به من دارد دلت جنگی که دارد

1 به من دارد دلت جنگی که دارد بزن گو در بغل سنگی که دارد

2 ننوشد می جز از خون دل من ز من دارد لبت رنگی که دارد

3 صدای ناله است از رگ رگ من مغنی نغمه چنگی که دارد

4 جلا ندهد بجز خاکستر من ز خونم تیغ تو رنگی که دارد

5 نباشد جز به ذوق آن دهان خوش شکر در گوشه تنگی که دارد

6 به نام من مخوان هرگز سگت را کزین دارد سگت ننگی که دارد

7 به سودای سواد نظم جامیست صریر کلکم آهنگی که دارد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر