-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 دو ده گذشت ز ماه و ده دگر باقی ست شکایت از ده باقی ز فرطِ مشتاقی ست
2 که می دهد سه قدح از پیِ دوگانۀ فرض که عقل منتظرِ یک اشارتِ ساقی ست
3 ز برقِ پرتو مَی خاست جوهرِ آتش وگرنه از چه درو روشنی و برّاقی ست
4 کسی که خوشۀ انگور می کند آونگ به حکمِ فتویِ من کُشتنی و معلاقی ست
5 چراست سرزنشِ سیر خوردگان بر من همین که عادتِ بیهوده گوی ایقاقی ست
6 زِ نان و آب دهان بسته و گشاده زبان به فحش و غیبت و بد گفتن این چه رزّاقی ست
7 کهی حشیش فروریخته به وقتِ سحر که فاضل از همه معجون هایِ تریاقی ست
8 من آخر آدمی ام تا کی انکر الاصوات که گوشِ رغبتِ من بر نوایِ عشّاقی ست
9 محاسباتِ نزاری برون ز دفترهاست حدیثِ عشق نه افسانه هایِ اوراقی ست
10 اگر متابعِ امری در آفرینشِ خاص به خلق هیچ تصرّف مکن که خلّاقی ست