-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مراست از تب عشق تو جان آتشناک حبیبی انت طبیبی ولا طبیب سواک
2 چه سود صوفی ما را رعایت سنت چو حرص لقمه نبرد از دهان او مسواک
3 کجا به وادی وحدت رسد به نعلینی که بسته است برآن از دوال شرک شراک
4 به پاکدامنی تو، به پاک چشمی من که کرده ام دل و جان را ز میل غیر تو پاک
5 مرا بس انکه شوم کشته در کشارگهت مباد از سرم آلایشی برآن فتراک
6 تنم فتاده به ره لاغر استخوانی بود کش از کرم سگ موی تو برگرفت ز خاک
7 به عجز معترف آ جامی از حقیقت عشق که هست عجز ز ادراک غایت ادراک