وقت نثار کردن از حکیم نزاری قهستانی غزل 1307

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

وقت نثار کردن ماییم و نیم جانی

1 وقت نثار کردن ماییم و نیم جانی نقدی چنین چه ارزد در حضرتِ چنانی

2 الجامشیِ شاهی بس مختصر نماید الحق چه عذرخواهم این‌جا به نیم جانی

3 الا همین‌ که گویم از ما و خدمتِ ما چیزی نیاید آخر شاهی و پاسپانی

4 امری اگر نباشد مطلق چگونه باشد تزیین آفتابی ترکیبِ آسمانی

5 پس بی نشانِ اول یعنی جنودِ فطرت نه بد دلی توان بود این‌جا نه پهلوانی

6 کی بر قرار ماند گر صنعِ او نخواهد آرامشِ زمینی یا جنبشِ زمانی

7 بلبل صفت نیارد در عشقِ گل نوازد هر کو نشد به دستان هر لحظه داستانی

8 از خویشتن برون شو تا خانه او بگیرد زیرا چو او نیابی شایسته میهمانی

9 گنجینه‌ ی نزاری بر نقدِ قلب و جان بین در هر سفینه بحری در هر جریده کانی

10 دیگر به خود نبینی دیگر ز خود نگویی گر هیچ بازیابی از سِرِ او نشانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر