- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقت آن است که افیون به شراب اندازیم دو جهان را به یکی جرعه خراب اندازیم
2 دلم از صوت تذروان بهشتی نگشود گوش بر نالهٔ مرغان کباب اندازیم
3 ای که بر زشتی من خنده زنی، باش که من بخرم دستی و از چهره نقاب اندازیم
4 گل فشانند به بستر همه چون عرفی و من مشت خس چینم و در جامهٔ خواب اندازیم