وقت است که تن جان شود و از نشاط اصفهانی غزل 136

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

وقت است که تن جان شود و جان همه دلدار

1 وقت است که تن جان شود و جان همه دلدار ای خون شده دل خانه بپرداز زاغیار

2 تا شمع براهش برم ای سینه بر افروز تا گنج نثارش کنم ای دیده فروبار

3 هر یک من و زاهد شده خرسند بکاری تا غیرت داور چه کند عاقبت کار

4 من پای تو میبوسم و او پایه ی منبر من دست بسر میزنم او دسته ی دستار

5 رخ منظر غیب است بهر عیب مپوشان لب مخزن گنج است بهر رنج میازار

6 چشم از پی نظاره ی رویی ست فرو بند پا از پی سیر سرکویی ست نگه دار

7 دل خلوت یاریست درین غمکده مپسند جان از پی کاریست چنین بیهده مگذار

8 تا چند نشاط اینهمه بیهوده سرایی گر مرد رهی گام بنه کام بدست آر

عکس نوشته
کامنت
comment