زمانه تا به کی آخر از جهان ملک خاتون غزل 1179

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

زمانه تا به کی آخر جفا کند بر من

1 زمانه تا به کی آخر جفا کند بر من به آتش غم هجران بسوزدم خرمن

2 نسیم زلف تو گر بشنوم ز باد صبا چنان بود که به یعقوب بوی پیراهن

3 شکسته دل منم از تاب هجر تو زین بیش دل حزین مرا همچو زلف خود مشکن

4 نسوخت بر من مسکین دلت نشاید گفت تو نام دل منهش کان دلیست از آهن

5 بیا و بر سر و چشم جهان نشین عمری که رفته ای ز بر من چنانچه جان ز بدن

6 اگر برم به زبان نام تو ز غایت شوق هراز بار بشویم به مشک ناب دهن

عکس نوشته
کامنت
comment