به دانای پنجم چو نوبت فتاد از جامی هفت اورنگ 61

به دانای پنجم چو نوبت فتاد

1 به دانای پنجم چو نوبت فتاد زبان با سکندر بدینسان گشاد

2 که ای برده رنج سرای سپنج بسی جمع کرده به هم مال و گنج

3 دریغا که بیهوده شد رنج تو نشد مرهم رنج تو گنج تو

4 به کف سودی از گنج و مالت نماند به گردن ازان جز وبالت نماند

5 به پشت تو از گنج رنج گران سبکبار راحت ازان دیگران

عکس نوشته
کامنت
comment