1 این وادی عشق طرفه شورستانی است غافل منشین که خوش حضورستانی است
2 هر دل که در او مهر بتی چهره فروخت هر جا برود، چراغ گورستانی است
1 نمیدانی تو رسم دوست داری نمیدانم که با جانم چه داری
2 مگو پیمان و عهدم استوار است که در پیمان شکستن استواری
1 وصالش دمی گر شود حاصلم چو نو دولتان بر نتابد دلم
2 که دارد حریفان نشانم دهید طلسمی که بگشاید این مشکلم
1 ای آنکه به دل تخم امل را کشتی بگذر ز همه که خود بخواهی هشتی
2 تا ذرهای از نام و نشانت بر جاست آویختی و سوختی و برگشتی