🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
عنصری بلخی

عنصری بلخی

عنصری بلخی
عنصری بلخی

آن زلف سرافکنده بر آن عارض از عنصری بلخی قصیده 48

قصیده 48 ام از 479 قصاید

آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31

1 آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم از بهر چه چیزست بدان بوی و بدان خم

2 هر چند همی مالد خمّش نشود راست هر چند همی شوید بویش نشود کم

3 انگیخته از هم همه و آمیخته با هم آویخته اندر هم و توده شده بر هم

4 آنکس که یمین است و امین دولت و دین را زیبا ملک غازی شاهنشه عالم

5 تا درگه او یابی مگذر بدر کس زیرا که حرامست تیمم بلب یم

6 بیش از ملکان فضلش و عصرش پس از ایشان از عصر مؤخر شد و از فضل مقدم

7 دشمن که سخن گوید از آن تیغ جهانسوز گردد بزمان اندر هر دو لبش اعلم

8 از رسم جوانمردی و ز فخر مدیحش گوینده و بیننده شود اکمه و ابکم

9 ای مایۀ هر نیکی و اندازۀ شادی نیکی بتو نیکو شد و شادی بتو خرم

10 از دانش و رسمت خرد اندازه گرفتست زین روی خردمند عزیزست و مکرم

11 گردنده فلک خدمت او پیشه گرفته است از عیب و فساد از پی آنست مسلم

12 جای تو بغزنی در و جاه تو ببغداد جیش تو ببلخ اندر و جوش تو بدیلم

13 پاکیزه تر از نوری و سوزنده تر از نار بخشنده تر از ابری و بایسته تر از نم

14 از بوی خوش مدح تو هر کس که بخواند چون نافه شود راوی و مدّاح ترا نم

15 در سایۀ خلق تو بود عنبر اشهب از خلق تو گشتست بدان بوی و بدان شم

16 از طاعت تو سر نکشد هر که کشد سر بی خدمت تو دم نزند هر که زند دم

17 آنی تو که با قیمت و آراسته گشتست چون عقدۀ یاقوت بتو گوهر آدم

18 عدل از تو مشهر شد و فضل از تو منوّر ملک از تو مهنا شد و دین از تو مقدم

19 تا تیغ جهاندار تو برخاست بکوشش دل سوزۀ بدخواه تو بنشست بماتم

20 در امن تو ضیغم نکشد دست بر آهو با امر تو آهو بکند ناخن ضیغم

21 در آهن و سیم است قضا و قدر ایرا کز آهن و سیمست ترا خنجر و خاتم

22 عزست نگین تو و خیرست حسامت گر عزّ منقش بود و خیر مجسم

23 ای بس ملک نامورا کش تن و نعمت بخشیده شد از تیغ تو در معرک و منقم

24 آهن همه تیغست ولیکن نه چنان تیغ دریا همه آبست ولیکن نه چنان یم

25 گویند که فرمان بر جم بود جهان پاک دیو و پری و دام و دد و خلق رمارم

26 گر بوده چنین ، یا جم را جاه تو بودست یا نام تو بوده ست بر انگشتری جم

27 تا روز بدیدار بود خوبتر از شب تا زیر بآواز بود تیز تر از بم

28 تا حکم سر سال عجم باشد نوروز چون حکم سر سال عرب ماه محرم

29 جاوید جهاندار و خداوند جهان باش تو شاد بکام دل و اعدات مغمم

30 وین عید همایون بتو بر فرخ و میمون تو منعم و آنکس که تو خواهی بتو منعم

31 رطل تو دمادم شده و فتح دمادم بر فتح دمادم رو و بر رطل دمادم

عنصری بلخی از شاعران بزرگ قرن 4 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
اثر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم قصیده 48 ام از 479 قصاید عنصری بلخی می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم

شاعر شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم چه کسی است ؟

شاعر شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم عنصری بلخی می باشد.

شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 4 سروده شده است.

قالب شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم چیست ؟

قالب شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم قصیده است

سبک شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم چیست ؟

سبک شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
عنصری بلخی

آن زلف سرافکنده بر آن عارض از عنصری بلخی قصیده 48

قصیده 48 ام از 479 قصاید
بنر