-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن نه خط است که گرد رخ زیباش گرفت دل ما سوخت بسی دود دل ماش گرفت
2 طوطیانند فرو برده به شکر منقار یا خط سبز لب لعل شکرخاش گرفت
3 نقش پابوس ویم نیست همین بس که چو شد در رهش سوده تنم نقش کف پاش گرفت
4 نه دل است این به برم بلکه دلم از غم عشق شد جدا قطره ای از خون جگر جاش گرفت
5 گفت دامان وصالت بنهم بر کف و رفت اشک من گوشه دامان به تقاضاش گرفت
6 ساقی امروز به نقدم قدحی چند بده رغم آن را که غم نسیه فرداش گرفت
7 دل در آن زلف سیه شد بگسل جامی ازو بر حذر باش ز دیوانه که سوداش گرفت