- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن سفر کرده که جان رفت مرا بر اثرش هست ماهی که نیاورد به من کس خبرش
2 نازنینی که کنون خاسته از مسند ناز کی بود طاقت رنج ره و تاب سفرش
3 گر چه از رفتن او می رودم صبر و شکیب هر کجا رفت خدایا به سلامت ببرش
4 مبر ای باد بدان سو نفس سرد مرا که مبادا رسد آسیب به گلبرگ ترش
5 ماند وابسته گل بلبل غافل در باغ عاریت کاش توانم ستدن بال و پرش
6 چون بمیرم به سر راه ویم دفن کنید که چو آید به سر خاک من افتد گذرش
7 شد چنان زار ز غمهای جدایی جامی که ندیده ست کسی هرگز ازان زارترش