آن را که هوای رخ خوب تو تولاست از سعیدا غزل 94

آن را که هوای رخ خوب تو تولاست

1 آن را که هوای رخ خوب تو تولاست کفر است ورا مذهب و اسلام تبراست

2 با آن که مرا دیدهٔ امید به بالاست چشمم به امید رخ زیبای تو بیناست

3 بی خواهش ما هر چه رسد از تو حلال است در مذهب ما آن حرام است تمناست

4 هر گرد و غباری که به دل بود ز هجرت از باغ وصال تو نسیم آمد و برخاست

5 چشم همه آن سو همه را چشم بدان رو نازم به بت خویش که در عین تماشاست

6 در باغ جهان قامت سرو ارچه لطیف است نازم به قد یار که در لطف، دوبالاست

7 از بحر شنیدم که به امواج همی گفت هر کس که به ما رو کند از ماست که بر ماست

8 آن روز که جنان ازل طرح چمن بست از گل رخ و از سرو سهی قد تو می خواست

9 هر دم به بتی تازه کند رسم محبت تا غیر نداند که خدا یار سعیداست

عکس نوشته
کامنت
comment