آن شاخ گل که تازه بر و سایه پرور است از جامی غزل 37

آن شاخ گل که تازه بر و سایه پرور است

1 آن شاخ گل که تازه بر و سایه پرور است بر آفتاب سنبل او سایه گستر است

2 گوی معنبر است زنخدان او ز خط کز وی حریم بزم حریفان معطر است

3 هرکس که دید شکل خوش دلرباش گفت از کارخانه قدر این نقش دیگر است

4 سر باختن به خاک رهش دولتی قویست خوش مقبلی که دولت آتش میسر است

5 بی عشق چون زیم که سرای وجود را دیوار و در به صورت خوبان مصور است

6 ما را مبین حقیر که درویش کوی عشق مفلس به کیسه لیک به همت توانگر است

7 جامی مکن عزیمت شیراز و طوف آن کان پیش ناقدان هری بس محقر است

8 الله اکبرش که چو چرخ است سربلند از پشته های دشت خیابان فروتر است

9 آدینه گر به گشت خیابان قدم نهی بینی به هر طرف که دو صد ماه پیکر است

10 وز جلوه بتان و شگفت نظارگی از چرخ برگذشته صد الله اکبر است

عکس نوشته
کامنت
comment