- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز عید است و من امروز بر آن در میرم که دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم
2 دو سه ماه است که دورم ز رخ ساقی و جام بس خجالت که به رو آمد از این تقصیرم
3 من بخلوت ننشینم پس از این گر بمثل زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم
4 پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
5 آنکه بر خاک در میکده جان داد کجاست تا نهم بر قدم او سر و پیشش میرم
6 خلق گویند که بی پیر بر رنج کمال سالخورده می امروز به از صد پیرم