-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این مزد قاصدی است که آید ز کوی تو کو را دوباره باز فرستم بسوی تو
2 هر کس کند ز دیدن روی تو منع من منعش نمیکنم، که ندیده است روی تو
3 ترسم ببزم غیر سراغت دهد کسی گر میرم از غمت، نکنم جستجوی تو
4 شادم که غیر اگر بردت از کنار من نتواند از دلم ببرد آرزوی تو
5 ای شاخ گل، بباغ قدم نه که تا بخاک بلبل ز بوی گل فتد و گل ز بوی تو
6 روی تو ماه و، بوی تو گل، حیف در دلم آتش زده است خوی تو، خوی تو، خوی تو
7 خوش پند میدهی دگر آذر مرا بصبر شد بدگمان ز تو دلم از گفتگوی تو