- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این سرما و آن خم زنجیر اوست میبرد تا هر کجا تقدیر اوست
2 حل شود این عقده های پیچ پیچ رشته ی ما درید تدبیر اوست
3 گاه آبادش کند گاهی خراب ملک ما در قبضه ی تسخیر اوست
4 کشته ی او زنده ماند جاودان آب حیوان بر لب شمشیر اوست
5 گر براهش خاک گردد جان چه باک خاک این ره باز دامنگیر اوست
6 عکس تیغ اوست بر ابروی یار وان خم مو، تابی از زنجیر اوست
7 چشم ترکان بی سبب خونریز نیست هر نگهشان ناوکی از تیر اوست
8 خنگ گردون لنگ در صید نشاط نی سواری از پی نخجیر اوست