1 آن را که ز بخت دستیاری باشد باید که ز طبع در بهاری باشد
2 باشد زینسان که گفتم آری باشد آنجا باشد که اختیاری باشد
1 آمد به عرض گاه دلارام من فراز پیش بساط عارض در جمله حشم
2 خیره بماند عارض چون حیلتش بدید گفتا که هست لاله رخ و نوش لب صنم
1 همیشه دشمن مالست شاه دشمن مال یکیست او را در بزم و رزم دشمن و مال
2 علاء دولت سلطان تاجور مسعود که تافت از فلک ملکش آفتاب کمال
1 دیده گر در فراق خون بارد حق او هم تمام نگزارد
2 با غمش هیچ بر نیارم دم گر جهان بر سرم فرود آرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به