منم آن مجمع البحرین از عمادالدین نسیمی غزل 36

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

منم آن مجمع البحرین که پر لؤلؤی مرجان است

1 منم آن مجمع البحرین که پر لؤلؤی مرجان است که دایم در خیال من لب و دندان جانان است

2 بیا ای طالب معنی! کنون بشنو به گوش جان بیان از علم القرآن که الحق فضل رحمان است

3 «لباس سندس» حق را که آمد خلعت حوری تو از «مدهامتان» برخوان که بر رخ خط ریحان است

4 ز «عینان نضاختان» بنوش این شیر چون امی ز شرح سینه چون دیدی که جاری زان دو پستان است

5 چو عین سلسبیلی شد روان از خط زیر لب بخور کاسی دو زان کوثر، علی چون ساقی آن است

6 درخت منتهی را جا (از آن) در این بهشت آمد که سی و دو سخن از وی محیط چرخ گردان است

7 حیات جاودان جاری در این خلد است ز فضل حق که یک قطره ز جوی او هزاران بحر عمان است

8 بیاور جام پرباده، الا ای ساقی ساده! که تا ظاهر کند رمزی علی از حق که پنهان است

9 چو انس و جن شدند کافر، شدند یأجوج و هم مأجوج از آن سدی که ذوالقرنین بر ایشان بست ایمان است

10 زمین بشکافت و شد ظاهر ز حق آن آیت دابه مریض عشق را دیگر بجز مردن چه درمان است

عکس نوشته
کامنت
comment