- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چنین واله و شیدا که ز عشق تو منم حاش لله که بود بی تو سر زیستنم
2 زارم از هجر تو کو بخت که همراه صبا خویش را چون خس و خاشاک به کویت فکنم
3 تا رسیدی به من آواز سپاه تو گهی وه چه بودی به سر راه تو بودی وطنم
4 جان ندانم که دگر جای کجا خواهد ساخت این چنین کز غم و اندوه تو بگداخت تنم
5 شد چنان قالبم از ضعف که گر درنگری هیچ چیزی نشود دیده به جز پیرهنم
6 روی در کوی عدم کردهای ای پیک صبا یادگاری سخنی چند رسان زان دهنم
7 تاری از پیرهنش بهر خدا سوی من آر تا بدوزند بدان از پس مردن کفنم
8 من که در زندگی از خیل فراموشانم چون بمیرم که کند یاد در آن انجمنم
9 جامیا آنچه من از جام غمش کردم نوش چه عجب زانکه نباشد خبر از خویشتنم