فلان سفیه که بر فضل از ملک‌الشعرا بهار قطعه 410

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت

1 فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت به مجمع فضلا باز شد مراورا مشت

2 فضیحت ‌است که ‌تسخر زند به کهنه ‌شراب عصیر تازه که‌نابرده‌ زحمت چرخشت

3 خطاست کز پس چل سال شاعری شنوم ز بیست ساله ی ... نادرست حرف درشت

4 ز خدمت وطنی هیچ گونه دم نزنم که گوژ گشت ز اندوه حادثاتم پشت

5 به نظم و نثر مجرّد چرا نیارم فخر که تابناک ‌ترند از دلایل زردشت

6 فنون شاعری و نثر خوب‌ و نظم بدیع مرا به ‌دست‌ چو انگشتری ‌است ‌در انگشت

7 برای خاطر پروین و اعتصام‌الملک من و رشید و دگر خلق را نباید کشت

عکس نوشته
کامنت
comment