بس غریب و طرفه افتادست از اسیری لاهیجی غزل 425

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

بس غریب و طرفه افتادست حال عاشقان

1 بس غریب و طرفه افتادست حال عاشقان جسم ایشان در زمین و جانشان برآسمان

2 در مکان ابدان ایشان پای بند آمد ولی دایما ارواحشان طیران کند در لامکان

3 ظاهر ایشان بود مشغول خلق از مرحمت لیک در باطن ز حق نبوند غافل یکزمان

4 در شعاع مهر ذاتش فانی مطلق شدند پس بحق باقی شده دیدند حیات جاودان

5 ازمقام بی نشانی صد نشان آورده اند در فنای عشق تا گشتند بی نام و نشان

6 چونکه ایشان بوده اند ایجاد عالم را سبب برطفیل ذاتشان آمد همه کون و مکان

7 هست با هریک ز حق فیض و عطا بی منتها ای اسیری حال ایشان نیست درحد و بیان

عکس نوشته
کامنت
comment