دارد ستاره ریز، مرا آفتاب از حزین لاهیجی غزل 841

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو

1 دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو عالم خراب چشمم و چشمم خراب تو

2 هشیاریم غنوده بالین بیخودی ست هوش از سرم برد نگهِ نیم خواب تو

3 چون آمدی به کلبهٔ ما، روز کن شبی اینک دلم کباب تو، خونم شراب تو

4 کردی ورق ورق دل صد پارهٔ مرا آیا کدام شد ورق انتخاب تو؟

5 مشکین خطی به ساغر لعلی فکنده ای آیا چه بود در قدح این مشک ناب تو؟

6 لبریز غم بود دل و این طرفه معجزی ست کز شیشه شکسته نریزد شراب تو

7 آتش به جان و دل زدهٔ کیستی حزین دوزخ گریزد از نفس سینه تاب تو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر