-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 بهار شد که رود هرکسی به راه چمن شکوفه رفت ز خلوت به بارگاه چمن
2 بهار شد که ز شوخی دگر سوار شود به اسب چوب چو اطفال، پادشاه چمن
3 بهار شد که ز خلوت صراحی و مینا روند از پی طاعت به عیدگاه چمن
4 حریف لشکر خونریز غم نه ایم، ازان چو خیل سبزه گریزیم در پناه چمن
5 ز باغ رفت و فتاد از قفای او چو قفس هزار رخنه به دیوار از نگاه چمن
6 به عزم کوی بتان، احتیاج سامان نیست شراب توشه ی این ره بود چو راه چمن
7 سلیم آفت غم را به دل علاجی نیست خزان نمی گذرد از سر گناه چمن