- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز برف است بیایید و بیارید شراب تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
2 میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
3 در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف وقت فرصت مکن اهمال و غنیمت دریاب
4 من نیارم کم یک هفته برون شد زین کنج که درون نعمت و ناز است وبرون برف و گِلاب
5 گر میسر شودم عیش و طرب خواهم کرد تا معلق بود این خیمه ی بی تیر و طناب
6 خلوت خویشتن آراسته می خواهم داشت به حریف و به ندیم و به شراب و به کباب
7 مذهب ما نبود نسیه مگر نقد الوقت من نه آنم که سر آب ندانم ز سراب
8 می حرام است به نزدیک فقیه آب حلال می نه هم آب زر است آخر و هم آتش ناب
9 بر خلیل الله چون گشت ریاحین آتش باز بر قوم نجی الله طوفان شد آب
10 نازکان را نبود مرتبه ی حرقت می ریسمان را نبود طاقت آهن در تاب
11 در جهان گرچه خراب است چه نقصان آخر من چه هشیار و چه معمور و چه مست و چه خراب
12 عاشقی چیست عذابی که درو راحت نیست دوستی چیست محیطی که بود بی پایاب
13 راستی لطف سخن موجز و پر معنی راست بیشتر زین نتوان کرد در این باب اطناب
14 مونسی ساقی و مجلس ز رقیبان خالی درد نوشی چو نزاری و امینی بوّاب
15 مقطع شرط غزل ختم کنم بر مطلع روز برف است بیایید و بیارید شراب