روز برف است بیایید از حکیم نزاری قهستانی غزل 72

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

روز برف است بیایید و بیارید شراب

1 روز برف است بیایید و بیارید شراب تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب

2 میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب

3 در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف وقت فرصت مکن اهمال و غنیمت دریاب

4 من نیارم کم یک هفته برون شد زین کنج که درون نعمت و ناز است وبرون برف و گِلاب

5 گر میسر شودم عیش و طرب خواهم کرد تا معلق بود این خیمه ی بی تیر و طناب

6 خلوت خویشتن آراسته می خواهم داشت به حریف و به ندیم و به شراب و به کباب

7 مذهب ما نبود نسیه مگر نقد الوقت من نه آنم که سر آب ندانم ز سراب

8 می حرام است به نزدیک فقیه آب حلال می نه هم آب زر است آخر و هم آتش ناب

9 بر خلیل الله چون گشت ریاحین آتش باز بر قوم نجی الله طوفان شد آب

10 نازکان را نبود مرتبه ی حرقت می ریسمان را نبود طاقت آهن در تاب

11 در جهان گرچه خراب است چه نقصان آخر من چه هشیار و چه معمور و چه مست و چه خراب

12 عاشقی چیست عذابی که درو راحت نیست دوستی چیست محیطی که بود بی پایاب

13 راستی لطف سخن موجز و پر معنی راست بیشتر زین نتوان کرد در این باب اطناب

14 مونسی ساقی و مجلس ز رقیبان خالی درد نوشی چو نزاری و امینی بوّاب

15 مقطع شرط غزل ختم کنم بر مطلع روز برف است بیایید و بیارید شراب

عکس نوشته
کامنت
comment