-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا ز دیدهٔ بینا شکایت دگر است که چون بجلوه در آئی حجاب من نظر است
2 به نوریان ز من پا به گل پیامی گوی حذر ز مشت غباری که خویشتن نگر است
3 نوا زنیم و به بزم بهار می سوزیم شرر به مشت پر ما ز ناله سحر است
4 ز خود رمیده چه داند نوای من ز کجاست جهان او دگر است و جهان من دگر است
5 مثال لاله فتادم بگوشهٔ چمنی مرا ز تیر نگاهی نشانه بر جگر است
6 به کیش زنده دلان زندگی جفا طلبی است سفر به کعبه نکردم که راه بی خطر است
7 هزار انجمن آراستند و بر چیدند درین سراچه که روشن ز مشعل قمر است
8 ز خاک خویش به تعمیر آدمی بر خیز که فرصت تو بقدر تبسم شرر است
9 اگر نه بوالهوسی با تو نکته ئی گویم که عشق پخته تر از ناله های بی اثر است
10 نوای من به عجم آتش کهن افروخت عرب ز نغمهٔ شوقم هنوز بی خبر است