صبح دوم شد سپیده از ملک‌الشعرا بهار قصیده 21

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

صبح دوم شد سپیده تابانا

1 صبح دوم شد سپیده تابانا زهره هویدا و ماه پنهانا

2 دست افق مطرفی کشید بنفش سنجابین پروزش بدامانا

3 برگ درختان چو می‌کشان به‌صبوح خون خوش برهم زنند پنگانا

4 زمزمهٔ مرغکان به شاخ درخت چون به (‌میزد)‌ اجتماع مهمانا

5 پیر مغان شانه زد به‌روی و به‌موی مغبچگان هر طرف شتابانا

6 پس درایوان گشادو، دیده چه‌دید؟ گشته به شب چیره مهر تابانا

7 وز در ایوان فروغ نور گرفت مجمره و آذر ورهرانا

8 آذر وهران چو آذران بزرگ زیور مهن است و زینت مانا

9 پیرمقدس کرفت به‌رسم و پاژ شد به نیاز خدای دو جهانا

10 آتش بهرام را ز چندن و عود نیرو بخشود و شد فروزانا

11 یکسره بالاگرفت قوت نور مشک‌و و ایوان شدند رخشانا

12 هیچ اثر زان شب سیاه نماند اهریمن رفت و ماند یزدانا

13 چون که نیایش به‌سر رسید، نهاد شاه زنان چاشت را یکی خوانا

14 شهزن‌و مان‌بد شدند برسر خوان وز دو طرف کودکان خندانا

15 نان و شراب و کباب چیده‌به‌صف زمزمه کردند و خورده شد نانا

16 وآنگه فرمود پیر با پسران کای پسران دلیر ایرانا

- ‌ناتمام - ,

عکس نوشته
کامنت
comment