- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبح دوم شد سپیده تابانا زهره هویدا و ماه پنهانا
2 دست افق مطرفی کشید بنفش سنجابین پروزش بدامانا
3 برگ درختان چو میکشان بهصبوح خون خوش برهم زنند پنگانا
4 زمزمهٔ مرغکان به شاخ درخت چون به (میزد) اجتماع مهمانا
5 پیر مغان شانه زد بهروی و بهموی مغبچگان هر طرف شتابانا
6 پس درایوان گشادو، دیده چهدید؟ گشته به شب چیره مهر تابانا
7 وز در ایوان فروغ نور گرفت مجمره و آذر ورهرانا
8 آذر وهران چو آذران بزرگ زیور مهن است و زینت مانا
9 پیرمقدس کرفت بهرسم و پاژ شد به نیاز خدای دو جهانا
10 آتش بهرام را ز چندن و عود نیرو بخشود و شد فروزانا
11 یکسره بالاگرفت قوت نور مشکو و ایوان شدند رخشانا
12 هیچ اثر زان شب سیاه نماند اهریمن رفت و ماند یزدانا
13 چون که نیایش بهسر رسید، نهاد شاه زنان چاشت را یکی خوانا
14 شهزنو مانبد شدند برسر خوان وز دو طرف کودکان خندانا
15 نان و شراب و کباب چیدهبهصف زمزمه کردند و خورده شد نانا
16 وآنگه فرمود پیر با پسران کای پسران دلیر ایرانا
- ناتمام - ,