میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر از عبید زاکانی غزل 7

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا

1 میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا دوستان چیست در این واقعه تدبیر مرا

2 من دیوانه نه آنم که نصیحت شنوم پند پیرانه مده گو پدر پیر مرا

3 منم و نالهٔ شبگیر بدین سان که منم کی به فریاد رسد نالهٔ شبگیر مرا

4 صنما عشق تو با جان بدر آید ناچار چون فرو رفت غم عشق تو با شیر مرا

5 گر نه زنجیر سر زلف تو باشد یکدم نتوان داشت در این شهر به زنجیر مرا

6 حلقهٔ زلف تو در خواب نمودند به من جز پریشانی از آن خواب چه تعبیر مرا

عکس نوشته
کامنت
comment