ای صبا هست رخ یار بغایت از عمادالدین نسیمی غزل 168

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

ای صبا هست رخ یار بغایت نازک

1 ای صبا هست رخ یار بغایت نازک لب فرو بند و نگهدار بغایت نازک

2 از من عاشق اگر زان که خیالت باشد باز پرس از گل رخسار بغایت نازک

3 آنگه آهسته بگو حال دلم با چشمش زان که باشد دل بیمار بغایت نازک

4 پیش چشم و لب او باش دهن بسته که هست قامتش فتنه و رفتار بغایت نازک

5 (چون شوی مست مکن عربده با غمزه او که بود غمزه دلدار بغایت نازک)

6 (سجده شکر کن از من بر آن سرو که هست قامتش فتنه و رخسار بغایت نازک)

7 (با لبش دم گر زند نفخه دم صدق گوی که لبش هست به گفتار بغایت نازک)

8 با دهانش برسان از دل تنگم خبری همچو آن تنگ شکربار بغایت نازک

9 چاره این دل پردرد ندانم چه کنم پر شده باده اسرار بغایت نازک

10 بود نازک ز غمت جان نسیمی همه عمر رحمتی کن که شد این بار بغایت نازک

عکس نوشته
کامنت
comment